به گزارش شهرآرانیوز؛ امروز سومین سالگرد وفات محسن میهن دوست است، نویسنده، پژوهشگر و اسطوره شناس شهیر مشهدی که مقالات و کتابهای زیادی در زمینههای فرهنگ عامه، اسطوره شناسی و مردم شناسی نوشته بود. نظرات او در این زمینهها پر از نکات تازه بود، از جمله همین نظرات را میتوان در بخشی از مقاله «انگار و داشتی از آیینه پهلوانی» مشاهده کرد که در «کتاب ماه هنر» شمارههای مهر و آبان سال ۱۳۸۶ (شماره۱۱۰-۱۰۹) منتشر شده و در آن به تعریف پهلوانی در ایران پرداخته است.
آیین، از جمله چشمداشتی هستی شناسانه دارد و رموز پهلوانی که گشتی مانایی را بر میتابد از این انگار به دور نیست و اگر بر سه شرط بن مایه دار دیده میشود، گستره آن جهان شمول است. اگر چشم بر چشمگان هزارتوی روان تمرکز یافت کند، آن گاه مثلث خرد، راستی و مردی که ویژه کنش پهلوانی و جهان پهلوان شده است، تعبیر و تأویل خویش را آشکارتر بر پوینده و جوینده نام «پهلوان» نشان خواهد داد.
اسطوره هنگامی که تن پوشی حماسی بر تن میکند (پهلوانی) ظلمت جبن و ذلت ترس، هم آوا با جبهه ناخیری میشود که عفت خرد و سپستر راستی را و در دم میدان مردمی را در تیررس پیکان زهرآگین و جوانمردکش خود میبیند و با دلهره و «بی دلهره» گام پیش مینهد تا مگر اژدهای درون را رودررو یا در پس و پشت پهلوانی قرار دهد که اژدها اوژنی را ملکه راه خویش دیده است.
پهلوانی، پهلو بر تیز آب خواب و رخوت خیال پردازانه نمیدهد، خورشیدوش، گیل گمش پهلوان و رستم دستان میشود و هر که در این منزلت قرار گرفت دستور از فر خویش و مراتب آزمون پس داده بر میگیرد. هم از این روست که آیین پهلوانی ریشه در اسطوره و حماسه و زندگی خدایان برکت بخش و عدالت خواه دارد. چنان که درباره «ببر بیان*» که تو گو تن پوش جادویی رستم بوده و این باور در میان عامه که ببر بیان «هدیهای ایزدی است که فرشته آن را از بهشت برای تهمتن آورده است.» (سرکارانی، ۱۳۷۷، ص ۲۷۹)
این انگار و داشت و نمونه، بیرون از گستره جادویی رزم افزار نبرد و پیکره پهلوانی نیست و از این گذر، ببینیم که در فرهنگ و تاریخ مردم و مردمان این دیار واژه پهلوان از چه رد و خط معناپذیری پیدا کرده و در ساحت اسطوره و حماسه و نیز اوسانه، زاد یافته مینماید.
«پ ار س»: پارس (فارس) پارسی (فارسی) از همین ریشه است. «پارسا» (پرهیزکار) و «فرس» (اسب). در هندی باستان نیز «پارسیک» به معنای پارسی و اسب آمده با پسوند و در نام «پ ر ت» و «پارت» پهلو (فهلو) پهلوی (پهلوانی) در هندی باستان پارتهو به معنای «پارتی» (از پرتهه) و پهلو ضبط شده. پارتهو به معنای شاه شاهزاده و جنگجو آمده است. در هندی باستان پسوند و به نام پارس نیز وصل شده: پارشو از پرش.
«پارس» و «پهلو» در اصل هم ریشه و هم معنی بوده و معنی اصلی آن را باید میان «پارسا» و «پهلوان» (درستکار، دلاور، بزرگ، توانا، جنگی، شاهزاده) جست.
ایرانیان شمالی خود را «پهلوی» میخواندند و دستههایی که به جنوب میرفتند خود را «پارسی» میخواندند. بعدها نام «پهلوی» به یک قوم خاص شمالی (پارت ها) و «پارسی» به یک قوم خاص جنوبی گفته شده ولی معنای کلی خود را هرگز از دست نداده است: مثلا در نوشتههای چند قرن اول اسلامی «فرس» و «فهلوی» به معنای ایرانی به کاررفته و تا امروز Perse (از یونانی) با ایران یک معنی دارد. ازاین رو زبانهای شمالی ایران «پهلوی» و زبانهای جنوبی «پارسی» است و زبان اوستا دوره باستانی زبان پهلوی را نشان میدهد. (روایتی که «پارس» پسر «پهلو» است جداشدن پارسها را از پارتها به یاد میآورد.) (مقدم، ۱۳۳۷، صص ۴۴ و ۴۳)
اینکه این بن مایه و بن پایه، به این داشت رد یافته، نسبت به واژه پهلوانی و پهلوانی در اساطیر و حماسه قومی و نیز اوسانه چه پیوند یا چه نزدیکی با کستی و کشتی و کشتی پهلوانی دارد، بایسته است تا درنگی هر چند با ایجاز به اتیمولوژی معنایی و شعائر پهلوانی و کشتی پهلوانی نیز داشته باشیم.
گفته آمده: «بنیاد حماسه به طورکلی بر اساس سرگذشت انسان و ستایش شکوهمندی و سرافرازی مرد یل و پهلوان استوار شده است.» (سرکاراتی، ۱۳۷۷، ص ۲۱۶)
هم از این داشت و برداشت در تعریف حماسه (پهلوانی) از جمله آمده: «نوعی از اشعار وصفی که مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی و افتخارات و بزرگیهای قومی و فردی باشد، به نحوی که شامل مظاهر مختلف آنان گردد.» (صفا، ۱۳۶۹، ص ۳) دودیگر «روایتی است دوست داشتنی که تقدس دینی دارد یعنی در اصل الهی بوده و اینک انسانی شده است.» (بهار، ۱۳۷۳، ص ۱۲۵)
چنین توضیحی یا داشتی که از بستر اسطوره به حماسه و از حماسه به روایت و اوسنههای پهلوانی راه میبرد، در انگارههای قومی از جمله در «بهرام - ایزد اسطوره دگرگونی پذیرفته در حماسه به صورت گرشاسب و فریدون و رستم تجسم یافته است.» (سرکاراتی، ۱۳۷۷، ص ۲۱۶)
هنگامی که به جوهر ایزدی و خدایی و فره باور پهلوانی و نیمه خدایی پهلوانان اساطیری و حماسی اقوام، ردجوی انگارههای آیینی تشرف، به جهت سلک پهلوانی شویم، این سه تن به نمونه نیز به جهت وجه اسطورهای حماسی و نیز منش و کنشی که ذاتی آیین و خاستگاه پیکره برونی و درونی پهلوانی است، دیده میشوند.
*بَبْرِ بَیان یا پلنگینه پوششی بود که رستم سیستانی، پهلوان اسطورهای ایران، در جنگها بر تن میکرد. آب، آتش، و جنگ ابزارها بر این جامه که گویا رویه پشمین داشته کارگر نبودهاند.